.persianblog'">
مشغله های فکری من
به نام خالق فرصت ها (سلام. اگه بلدین به لحجه ی کرمانی بخونید لطفا) به خواب ساکتی ای جغد شوم خو کِرده تموم شب به نگاهِ یخ من رو کِرده تو که انگار صد ساله خواب رفتی عزیز و قصه هاتو کسی از دلم رفو کِرده ستاره ها گمنو قاصدکا ناپیدا صفور بی پدری اسمتو جارو کِرده تو آسمون چشا ابرای سیاه و کدر چقدر برف که دستای تو پارو کِرده پرید رنگ خدا و دوباره مرگ خبیث به روی پیکر روحانیت رکو کِرده رکوعِ مرگ و خروش ِ حزین ِبغض ِخدا شنیدی آسمون به حکم هوس شو کرده!؟ تموم بندر چشماتو غرق دریا کن گمون کنم که خدا گریه رو شرو کِرده ¤ نویسنده:میتراآزاده
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:59803 بازدیدامروز:18 بازدیددیروز:1 |
درباره من |
میتراآزاده
لحظه ای از سکوت پاییزم |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
گذشته ها پاییز 1385 تابستان 1385 |
وضعیت من در یاهو |
یــــاهـو |
|